متن کامل این پیام به شرح زیر است؛
استاد سيدفريد قاسمي، دايرهالمعارف ديداري- شنيداري تاريخ مطبوعات ايران است. انتشار حدود 120 اثر درباره تاريخ مطبوعات ـ كه تعداد زيادي از آنها كمياب و ناياب است يا به چاپهاي متعدد رسيده است ـ و سردبيري بيش از 15 نشريه و قبول مسئوليتهاي اجرايي فراوان، از جمله قبول دبيري جشنواره سراسري مطبوعات، اين متولد 19 شهريور 1343 را كه در آستانه 52 سالگي است، به چهرهاي بيبديل در تاريخ روزنامهنگاري ايران تبديل كرده است.
استاد قاسمي كار و پژوهش تاريخي نميكند، با تاريخ زندگي ميكند. اگر خوشاقبال بودهايد و حتي يكبار گذرتان به كتابخانه او افتاده است، به يقين ميفهميد كتابها و اسناد تاريخي «توتم» او هستند كه مانند جان دوستشان دارد و از سالها پيش حتي به فكر سرنوشت آنها بعد از خودش بوده است.
سالها پيش كه به روزنامهنگاري و سرنوشت پرفرازونشيب آن علاقهمند شدم دو نام با كتابهايشان مانند چراغي فروزان، راهنماي من شدند: استاد محيط طباطبايي و استاد سيّدفريد قاسمي. سنم اجازه توفيق ديدار اولي را نميداد، اما خوشاقبال بودم كه دومي را از طريق كتابهاي فراوانش و بعدها به صورت حضوري خيلي بيشتر شناختم. زمان كه گذشت و با استاد که بيشتر آشنا شدم فهميدم بيش از 70 درصد كارهايي كه در زمينة تاريخ مطبوعات ايران شده است، مستقيم يا غيرمستقيم، مرهون تلاشهاي خستگيناپذير و سختكوشيهاي اوست. تاريخ مطبوعات ايران با نام او گره خورده است؛ از ميرزا صالح شيرازي كازروني تا محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، از ميرزا جهانگيرخان صوراسرافيل تا علامه دهخدا، همه و همه را از دريچه نگاه او شناختيم. امروزه بسياري از تحقيقات بر پايه اينترنت و به مدد موتورهاي جستوجوگري مانند گوگل انجام ميشود و در نهايت، شايد فرد از تحقيقات كتابخانهاي نيز بهره گيرد، اما سختكوشي و پيگيري ايشان در بررسي آثار تاريخي ستودني است. خودشان ميگفتند يك بار شك به جزیيات يك سند تاريخي باعث شده، فقط براي بررسي دقيقتر آن به تبريز و موزة مشروطة این شهر بروند.
ريشة سختكوشي و پشتكار او را شايد بايد در شرايط زندگياش جستوجو كرد. استاد، در مطلبي در همشهري جوان، با اشاره به ناملايمتهاي فراواني كه در دوران كودكي و جواني خود در خرمآباد تحمل كرده بود مينویسد: «به روزگاران سپریشده که مینگرم، راضیام. دلشادم که مونسم کتاب و روزنامه و مجله شد و آنچنان غرق خواندن و نوشتن شدم که غم زمانه از دلم زدوده شد. اکنون نیز احساس میکنم خوشبختم. با توکل به خدا و پشتکار خو گرفتهام و این دو را مؤثرترین عوامل پیشبرندة زندگیام میدانم».
دقت و وسواس استاد قاسمي كمنظير است. او به تاريخ، به ويژه تاريخ مطبوعات، نگاهي ريزبينانه دارد. براي او رفتارها و عملكردها بر اساس اسناد مهم است، نه نامها و نشانها. اگر ميليونها نفر هم ميرزاده عشقي را شهيد و بزرگوار و فلان و بهمان بدانند، او با مستنداتِ تاريخيِ دقيق و موشكافانه خود نظر ديگري دارد. نقدها و سخنان انتقادي او خواندني و شنيدني است؛ بيپروا نقد ميكند، اما هتاكي نميكند؛ جايي كه خيليها بهبه و چهچه ميكنند، او آنچه حق و انصاف ايجاب ميكند ميگويد. سيّدفريد قاسمي، هر چند اكنون مورخ دستنيافتني تاريخ مطبوعات ايران شناخته ميشود، آموزش روزنامهنگاري ايران نيز وامدار اوست. علاوه بر كتابهاي فراوانش، بسياري از تأليفات مهم روزنامهنگاري حاصل تلاشها و فشارهاي او بر نويسندگان براي تأليف است. در اين زمينه فعاليت ايشان در انتشارات مرکز گسترش و آموزش رسانهها و نشريه رسانه اهميتي ويژه دارد. بارها ديدهام از اينكه او را با لقب «دكتر» خطاب كنند اما او يادآوري كرده دكتر نيست؛ افرادي كه او را تا حدي ميشناسند اين رفتارش را به حساب تواضعش ميگذارند، اما واقعيت اين است كه او در جايگاهي قرار گرفته كه نيازي به اين القاب ندارد. ضمن احترام به تمام «دكترهاي واقعي» متأسفانه اين القاب در جامعه ما بيشتر بازارگرمي براي عدهاي است كه ميخواهند مس وجود خود را طلا نشان دهند، وگرنه عالم واقعي آن است كه چون مُشك خود ببويد، نه آنكه عطار بگويد يا خدايناكرده خودشان اصرار بر اين القاب داشته باشند.
او جزو كساني است كه ثابت كرده ميتوان قلههاي دستنيافتني علم را فتح كرد، بدون اينكه دنبال مدارج دانشگاهي و مقالههاي ISI و لابي كردن براي انتشار مقاله در فلان نشريه علمي ـ پژوهشي بود. كارهاي فراوان علمي او فقط و فقط دسترنج خود اوست و شاگرداني نداشته كه برايش كتاب و مقاله بنويسند و حاصل كار را به نام او منتشر كنند. او علاوه بر كارهاي تئوريك و انتشاراتي، در بخش اجرايي نيز عملكردي درخشان داشته است. همكاري و همراهي با او در بيستمين جشنواره مطبوعات و خبرگزاريهاي سراسر كشور تجربه ارزشمندي براي من بود كه از نزديك ببينم او چيزهايي را ميبيند كه ديگران اصولاً توجهي به آن نميكنند.
آدمهايي هستند كه در حوزههاي مورد علاقه من، استاد محسوب ميشوند. از مصاحبت با آنان بر خود ميبالم و از كسب علم در محضرشان بهرهها ميبرم. آدمهايي نيز هستند كه مهم نيست چه ميگويند؛ دوست داري با آنان نشست و برخاست كني و از لذت پندار و گفتار و رفتارشان سيراب شوي. هر كدام از اين دو گروه، افرادي هستند كه دوست داري آنان را دائم ببيني و هيچوقت نميخواهي ثانيهها، دقيقهها و ساعتها بگذرد و بگذرد و بگذرد. «سيد بلندبالاي مطبوعات ايران» اين دو ويژگي را توأمان دارد. امكان ندارد ساعتها در محضرش جزیيات خيرهكننده از مطبوعات بشنوي و خسته شوي.
من هر وقت با استاد قاسمي صحبت كردم آرامشي كه پس از صحبت با ايشان داشتم چند برابر قبل از گفتوگو با وي بوده است. يكسري آدمها هستند كه در ذهن من خاصِ خاصِ خاصاند؛ «عدد اول» هستند. اصلِ اصلاند؛ كپي نيستند، قابل كپي هم نيستند. نميتوان آنان را با شخص ديگري مقايسه كرد و ديگران را نيز نميتوان شبيه آنان دانست. يكي از آن معدود اعداد اول زندگي من استاد قاسمي است. او چيزهاي زيادي دارد كه فردي چون من ندارم؛ از علم و ريزبيني گرفته تا اخلاق و آرامش، اما واقعيت اين است كه هر چند استاد همواره به من لطف داشته و فراتر از يك شاگرد با من برخورد كرده است، هميشه حسرت داشتنِ دوستي مانند او را خوردهام كه سرشار از علم باشد و لبريز از آرامش و اخلاق. بسي تأسف كه چنين دُر و گوهري در جامعه ما زنده و پوياست، اما دانشگاههاي ما ـ ولو با التماس و خواهش ـ از حضورش بيبهرهاند. كاش و صدها كاش و هزاران كاش دانشگاههاي ما قدر بزرگترين مورخ و حافظة گوياي تاريخ مطبوعات ايران را بيش از این ميدانستند.
مراسم تجلیل از 39 سال فعالیت «سیدفرید قاسمی» در عرصههای روزنامهنگاری و پژوهش، با حضور اساتید و پیشکسوتان رسانه در روز 26 اردیبهشتماه در یازدهمین همایش روابطعمومی الکترونیک برگزار میشود.
نظر شما